مرد لطیفه گو

ساخت وبلاگ

مرد لطيفه گويى از دوستان امام حسن عليه السلام بود. مدتى نزد آن حضرت نيامده بود. روزى خدمت امام عليه السلام رسيد. حضرت پرسيد :حالت چطور است ؟گفت :يابن رسول الله حال من برخلاف آن چيزى است كه خودم و خدا و شيطان آن را دوست مى داريم .امام عليه السلام خنديد و فرمود:چطور؟ توضيح بده گفت :خداوند مى خواهد از او اطاعت كنم و معصيت كار نباشم . اما من چنين نيستم .و شيطان دوست دارد، خدا را معصيت كرده و به دستوراتش عمل نكنم ولى من اين طور هم نيستم .و خودم دوست دارم هميشه در دنيا باشم ، اين چنين هم نخواهم بود. روزى از دنيا خواهم رفت .ناگاه شخصى برخواست و گفت :يابن رسول الله چرا ما مرگ را دوست نداريم ؟امام فرمود:به خاطر اين كه شما آخرت خود را ويران و اين دنيا را آباد كرده ايد،بدين جهت دوست نداريد از جاى آباد به جاى ويران برويد

شعرهایم...
ما را در سایت شعرهایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadba بازدید : 178 تاريخ : شنبه 13 آذر 1395 ساعت: 5:45